*
زمان میگذرد
من میروم
فراموش خواهم کرد که یک روز تورا دیده بودم
اما هربار که اسمت را میشنوم
حالم به بدی این روزها میشود
فراموش خواهم کرد که یک روز
نزدیکترینم بودی
نه از خاطرم برود نه
بلکه دیگر برایم مهم نیستی
برایم مهم نیست که نزدیکترین بودی
و بدترین ضربه را به من زدی
برایم مهم نیست
فراموش خواهم کرد یعنی
جایی که اسمت را بیاورند جای من نخواهد بود
دیگر کودکانه به تو لبخند نمیزنم
دیگر با تو بازی نمیکنم
جایی که تو باشی جایگاه من نیست
دلم برای کودکی هایم تنگ است
وقتی که با تمام احساسات پاکم
بهترین بازی هایم را از دست میدادم
تا تو تنها نباشی
و خلوت اندوهبارت را میشکستم
خیال ندارم پشیمان شوی
میدانم
شاید همه چیز را حاشا کنی
اما بدان
امروز اگر دیگر کسی را دوست ندارم
اگر سنگدل شده ام
اگر حالم خوب نیست
تمام گناهانش گردن توست
کاش میشد به عقب بازگشت
بازهم کودکی شوم با احساسات پاکم
اما این بار به دستان سفید هیچ گرگی باور نکنم
[ دوشنبه 95/3/10 ] [ 4:30 عصر ] [ مرسانا ]